موضوعات
آرشيو وبلاگ
بــــی انـتــهــاتــریــن عــبــرتـــــــــــــــ یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:لئوناردو داوینچی, :: 12:2 :: نويسنده : حــسیـــنــــــ
لئوناردو داوینچی (۱۵ آوریل۱۴۵۲ - ۲ مه۱۵۱۹) دانشمند و هنرمندایتالیایی دوره رنسانس است که در رشتههای نقاشی، ریاضی، معماری، موسیقی، کالبدشناسی، مهندسی، تندیسگری، و هندسه برجسته بود. دوران کودکیلئوناردو داوینچی در سال ۱۴۵۲ در یک روستای توسکانی زاده شد. او فرزند نامشروع یک ثروتمند، با نام پیرو فرانسیسو دی انتونیو داوینچی و یک زن دهقان به نام کاترین بود.[۲][۳] در مورد دوران کودکی لئوناردو اطلاعات زیادی در دست نیست. او ۵ سال اول زندگی خود را با مادرش گذراند، سپس در سال ۱۴۵۷ نزد خانوادهٔ پدرش، پدربزرگ، مادربزگ و عمویش زندگی کرد. پدر او با یک دختر شانزده ساله ازدواج میکند، همسر دوم پدرش لئوناردو را خیلی دوست میداشت اما در سن جوانی درگذشت.[۴] او تحصیلات ابتدایی را در مدرسه دهکدۀ محل سکونتش گذراند. با اینکه در مدرسه چندان موفق نبود، ولی شور و هیجان زیادی نسبت به طبیعت نشان میداد.[۵] داوینچی به صورت غیر رسمی هندسه و ریاضیات را نیز آموخت. وقتی او شانزده ساله بود پدرش برای بار دوم با دختر بیست سالهای به نام فرانسسکا لنفردینی ازدواج کرد.[۶ دوران جوانیاو را به شاگردی به هنرکدهای در فلورانس فرستادند تا نزد آندرئا دل وروکیو (۱۴۳۵-۱۴۸۸) که نقاش و پیکرتراش بود، آموزش ببیند. وروکیواز شهرت بسیاری برخوردار بود؛ به گونهای که ساخت بنای یادبود «بارتولومئو کولئونی»، سردار نظامی شهر ونیز را به او سپردند. در آتلیهای که قابلیت ساخت چنین شاهکارهایی را داشت، لئوناردوی جوان میتوانست چیزهای زیادی بیاموزد. بدون شک در آنجا با رموز فنی ریختهگری و کارهای فلزی آشنا شده و آموختهاست که چگونه با مطالعه و مشاهده دقیق مدلهای برهنه و پوشیده، تابلوها و تندیسهایی را پدید آورد. شمار زیادی از نقاشان و پیکرتراشان خوب، از هنرآموزان کارگاه موفق «وروکیو» بودند، ولی «لئوناردو» بسیار بهتر از یک نوجوان با استعداد بود، به گونهای که در هفده سالگی در کار پیکر تراشی و سایر امور مربوط به آن به استاد ماهری تبدیل شده بود و قادر بود ابزارهای پیچیده و ماشینهای مورد نیاز را پدید آورد.[۷] او همچنین به پژوهش دربارۀ گیاهان و جانوران مختلف پرداخت تا بتواند از آنها در تابلوهایش استفاده کند؛ علاوه بر این، دانش گستردهای در بارۀ نورشناسی، ژرفا نمایی و استفاده از رنگها کسب کرد. چنین آموزشی کافی بود که از هر نوجوان با استعدادی یک هنرمند برجسته بسازد. او پس از اتمام آموزش به شهر میلان رفت.[۸] لئوناردو در سال ۱۴۷۲ به عضویت گروه قدیس لوقا درآمد. مرکز این گروه یا اتحادیه، که عمدتاً از داروفروشان، پزشکان، و هنرمندان تشکیل شده بود، در بیمارستان سانتا ماریانوئووا بود. احتمالا لئوناردو در آنجا فرصتی برای آموختن کالبدشکافی به دست آورد. در ۱۴۷۸ شورای شهر از او خواست نمازخانه سان برناردو در کاخ وکیو را نقاشی کند. ولی بنا به دلایلی، این مأموریت را انجام نداد. دوران کهنسالی و مرگ![]() داوینچی اواخر عمر خود را در شهر واتیکان در ایتالیا سپری نمود مکانی که رافائل و میکل آنژ در انجا فعالیت داشتند.[۹] در اکتبر پادشاه فرانسه میلان را به تسخیر خود درآورد. در دسامبر همان سال لئوناردو به نزد فرانسیس اول و پاپ لیئو ایکس فراخوانده شد. به لئوناردو سفارش جدیدی برای ساخت یک شیر مکانیکی داده شد، شیری که میتوانست به طرف جلو گام بردارد و قفسه سینهاش را باز کرده و خوشهای از گلهای سوسن را نمایان سازد.[۱۰][۱۱] در سال ۱۵۱۵ به خدمت فرانسیس درآمد و در خانهای ییلاقی در کلوس لوس در نزدیکی اقامتگاه سلطنتی جای گرفت. او سه سال پایانی عمر خویش را به همراه ملزی شاگردش در آنجا گذرانید و حقوقی معدل هزار پول آن زمان در ایتالیا) دریافت میکرد.[۱۲] داوینچی در روز دوم ماه مه سال پادشاه سر داوینچی را در هنگام مرگ در آغوش گرفت هرچند که این داستان عاشقانه و رومانتیک که بسیار باب طبع فرانسویان و بسیاری از هنرمندان است بیشتر به افسانه شبیهاست تا واقعیت.[۱۳][۱۴] واساری همچنین مینویسد که داوینچی به هنگام مرگ تقاضای حضور یک کشیش برای اعتراف به گناهان میکند.[۱۵] بر طبق خواستهٔ او شصت فقیر تابوت او را حمل میکنند. او در کلیسای سنت هابرت تدفین میشود. ملزی به عنوان وارث او شناخته میشود و تمامی پولها، نقاشیها، وسائل و دیگر آثار او به ملزی تعلق میگیرد. البته لئوناردو شریک قبلی و قدیمیاش، سالای و همچنین خدمتکارش را فراموش نکرد و به هرکدام از آن دو، نصف تاکستان خویش را بخشید.[۱۶] زندگی شخصی و روابطداوینچی دوستان زیادی داشت که هم اکنون به خاطر زمینههای کاری و یا اهمیت تاریخ خود امروزه به نوعی شناحته شده هستند؛ اما با این حال به نظر میرسد که به جز ایزابلا دسته، دوستی صمیمی و نزدیکی با زنان نداشته است. داوینچی در حالیکه به همراه ایزابلا به یکی از نقاط ایتالیاسفر کرده بود، از او پرترهای میکشد که به نظر میرسد قرار بوده طرح اولیهٔ یک نقاشی باشد که هم اکنون گم شده است.[۱۷] گرایش جنسی و تاثیرات آن بر هنرشگذشته از دوستی و روابط او با دوستانش، داوینچی زندگی خصوصی خود را پنهان نگاه داشته بود. گرایش جنسی او، به موضوعی برای تجزیه و تحلیل و حدس و گمان تبدیل شده بود. این روند در اواسط قرن ۱۶ شکل گرفت و در قرنهای ۱۹ و ۲۰ دوباره احیا شد، که مهمترین پژوهش در این باره توسط زیگموند فروید انجام شدهاست[۱۸] بیشترین رابطهٔ داوینچی، با دو پسر جوان که شاگردان خود او بودهاند یعنی سالای و ملزی بودهاست. ملزی احساس داوینچی به او را عشق و شهوت بیان میکند. مدارک دادگاه سال ۱۴۷۶ نشان میدهد که وقتی ملزی بیست و چهار ساله بوده داوینچی به همراه ۳ مرد دیگر تحت قوانین سودومی دوران رنسانس به همجنسگرایی متهم میشود اما بعدها از این اتهام تبرئه میشود.[۱۹] از آن تاریخ به بعد بحثهای زیادی پیرامون همجنسگرا بودن داوینچی و تاثیرات آن بر آثارش، به ویژه وجود حالت دوگانهٔ مردانه و زنانه و شهوت مشهود در تابلوی یحیای تعمید دهنده و باکوس و دیگر آثار وی، بخصوص آثار آمیخته با شهوت وی شدهاست.
شاگردانجیان جیاکومو کاپورتی د اورنئو یا همان سالای از سال ۱۴۹۰ همراه با داوینچی زندگی میکرد. تنها پس از گذشت یک سال از پیوستن سالای به داوینچی، او لیستی از خرابکاریها و تخطیهای سالی فراهم کرد. لئوناردو او را دزد دروغگو کله شق و دله خطاب کرد. پس از اینکه او دست کم پنج بار با پولهای داوینچی فرار و آنها را صرف کارهایی همچون خرید لباس کرد.[۲۱].اما با این حال داوینچی همواره نسبت به سالای رفتاری بسیار محبتآمیز داشت. سالای به مدت سی سال همراه با او زندگی کرد.[۲۲] سالای تعدادی از نقاشیهای خود را به نمایش گذاشت هرچند که جرجیو واساری یکی از نقاشان معروف ایتالیا عقیده داشت که داوینچی فنون نقاشی را به خوبی به او آموخته است[۲۳] اما کارهای سالای نسبت به کارهای دیگر شاگردان داوینچی از خلاقیت هنرمندانهٔ کمتری برخوردار بود. در سال ۱۵۱۵ او مدل کاملاً برهنهای از مونا لیزا را کشید و نام ان را مونا وانا نهاد.[۲۴]در سال ۱۵۰۵، داوینچی شاگرد دیگری را به نام کنت فرانسیسکو ملزی اختیار نمود. کسی که ادعا میشود محبوبترین شاگرد در نزد وی بودهاست. او به همراه داوینچی به فرانسه مسافرت کرد و تا آخر عمر داوینچی در کنار او باقی ماند. پس از مرگ داوینچی تمامی کارهای او به ملزی رسید و او از آنها به خوبی نگهداری کرد.[۲۵] آثار و پژوهشها :
نقاشیهالئوناردو یک نقاش پرکار نبود، در حقیقت او پرکارترین نقشهکش و طراح بود. او مقالههای زیادی در مورد کوچکترین مسائل و طرحهایی با کوچکترین جزیات را در مورد مسائلی که توجهش را جلب میکرد، نگهداری مینمود. علاوه بر این مقالات و طرحها، مطالعات زیادی پیرامون نقاشی انجام دادهاست که از آنان برای کشیدن برخی از تابلوهای معروف خود همچون «باکره صخرهها» و «شام آخر» استفاده نمودهاست.[۲۶] قدیمیترین نقاشی داوینچی،است که در سال ۱۴۷۳ کشیده شد و رودخانه، کوهها، یک قلعه و مزارع کشاورزی را در جزیئیاتی دقیق نشان میدهد.[۲۷][۲۸]
داوینچی برای کشیدن تابلوی مونالیزا از سال ۱۵۰۳ آغاز به کار کرد و اتمام آن تا ۱۵۰۷ به طول انجامید. شهرت داوینچی به خاطر اثر ماندگار وی در تاریخ، مونالیزا، بودهاست. نسخۀ کنونی تابلوی نقاشیمونالیزا درای ابعاد ۷۷×۵۳ سانتیمتر است. نسخهای را که او تهیه کرده بود از نسخۀ فعلی، بزرگتر بود چرا که در گذر زمان دو ستون از طرفین چپ و راست این تابلو بریده شدهاست. به همین دلیل به هیچ وجه مشخص نیست که مونالیزا در این تابلو نشستهاست. همچنین باید اشاره کرد که بسیاری از قسمتهای این تابلو به مرور زمان خراب و یا دوباره نقاشی شدهاست. اما با این وجود شخصیت اصلی نقاشی همچنان محفوظ ماندهاست.[۲۹] در ۲۱ اوت سال ۱۹۱۱ تابلوی مونالیزا توسط یک دزد ایتالیایی دزیده شد و به ایتالیا برده میشود. پس از گذشت دو سال این تابلو در زادگاه خود یعنی فلورانس دیده میشود و پس از انجام برخی فعالیتهای اداری و قانونی تابلو دوباره به موزه لوور بازگردانده میشود. در سال ۱۹۵۶ شخصی اقدام به پاشیدن اسید به قسمت پایینی تابلو نمود که مرمت آن سالها به طول انجامید. در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی شهرهای نیویورک، توکیو و مسکو میزبان این تابلو بودهاند.
این اثر هنری نشانگر صحنههایی از شام آخر روزهای پایانی عمر مسیح است آنطور که انجیل به آن اشاره کردهاست. این نقاشی بر پایهٔ کتابیوحنا، باب ۱۳ آیهٔ ۲۱ است آنجا که مسیح میگوید که یکی از ۱۲ حواریاش به وی خیانت خواهد کرد. این نقاشی یکی از مشهورترین و باارزشترین نقاشیهای جهان است
نظرات شما عزیزان:
|
||||||||||||||||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
|
||||||||||||||||
![]() |